
این اصطلاح عموماً به پروفسور " دیوید مارش " از دانشگاه "Jyvaskyla " فنلاند نسبت داده میشود. CLIL به معنای آموزش محتوی محور در کلاس های زبان CLIL است؛ یعنی آموزش موضوعات مختلف به دانشآموزان از طریق استفاده از زبان مقصدی که متفاوت با زبان مادری دانشآموزان است. به عنوان مثال، اگر کلاس ESL دارید (انگلیسی به عنوان زبان دوم) که پر از دانشآموزان چینی است، باید مفاهیم را به زبانی غیر از چینی آموزش دهید. بهجای چینی فقط و فقط باید از زبان انگلیسی استفاده کنید.
مترجم: رؤیا کریمی جنابی
به علاوه، شما لغات، گرامر و سایر موارد زبانشناختی را توضیح نخواهید داد، اما بهجای آن به آنها کمک میکنید تا همهی این موارد را به عنوان دانش زبان انگلیسی به صورتی طبیعی و با تدریس مفاهیم خارج از زبان و تکرار در کلاس جذب کنند. با فروبردن آنها در زبان، دانشآموزان شما فقط ریاضی علوم و ادبیات یاد نمیگیرند بلکه زبان انگلیسی را هم یاد میگیرند. موضوع درس هر چیزی میتواند باشد مثل تاریخ، فیزیک، نمایشنامه، یا حتی رقص و بسکتبال. برای یک کلاسی که دانشآموزان آن به زبان انگلیسی آمریکایی صحبت میکنند CLIL میتواند به این صورت باشد:
• فلسفه به زبان آلمانی
• هنر به زبان ایتالیایی
• آشپزی به زبان فرانسوی
مطمئناً جلسات اول برای شما و دانشآموزان چالش برانگیز خواهد بود. شما درسها را به زبانی که با آن آشنا نیستند ارائه میدهید بنابراین ممکن است آنها با تعداد زیادی علامت سوال که دور سرشان در حال چرخیدن است، ساکت بنشینند. وقتی احساس میکنید که فقط شما در کلاس هستید، کلاس برایتان خیلی خسته کننده خواهد بود؛ اما اگر تکنیکهایی که میخواهم در این پست به شما نشان دهم را به کار برید خیلی سریع خواهید فهمید که برای آنها امکانپذیر است که هم یک زبان جدید و هم یک موضوع جدید را همزمان یاد بگیرند.
با مطالعهی موضوعات درسی، با گشتن به دنبال ترجمهی لغات در گوگل، با کلنجار رفتن با تکالیف خواندنی، پروژهها و تکالیف درسی، با آشنا شدن با فرهنگ مربوط به زبان مورد نظر، دانشآموزان شما به طور اجتناب ناپذیری توانمند میشوند. حرف " I " در CLIL خیلی مهم است. این به آن معناست که کلاس، هم دانش پیرامون موضوع درسی و هم زبان را به طور همزمان جلو میبرد. همچنین به آن معناست که شما به عنوان معلم باید هر دوی آنها را به طور همزمان تدریس کنید؛ اما آیا این به آن معنا نیست که علاوه بر آنکه یک معلم زبان باشید باید در موضوعی که تدریس میکنید هم کارشناس باشید؟ آیا لازم است دوباره به دانشگاه بروید و در تاریخ، علوم یا ریاضی مدرک بگیرید تا بتوانید زبان را به صورت محتوی- محور تدریس کنید؟ به هیچ عنوان اینطور نیست. شما میتوانید از CLIL نه به عنوان موضوع کلی بلکه به عنوان یک درس انفرادی در کلاس زبان خود استفاده میکنید.
این منجر به درس بسیار جذابی میشود که میتوان در آن غرق شد. اگر به ایتالیایی درس میدهید ممکن است بخواهید در مورد دین حرف بزنید و یک یا دو دعا را به زبان مقصد یاد بدهید. اگر کلاس زبان اسپانیولی دارید، ممکن است در مورد تغییرات آب و هوایی صحبت کنید. درواقع هیچ محدودیتی برای موضوعاتی که در مورد آنها میتوانید صحبت کنید، وجود ندارد. در این پست میخواهیم تکنیکهایی را پوشش دهیم که میتوانید در کلاس زبانتان با استفاده از CLIL و تنها با استفاده از زبان مقصد، از آن بهرهمند شوید.
هشت تکنیک CLIL که به طور اعجاب انگیزی در کلاس شما قابل استفاده است
اطلاعات قابل فهم
شما به عنوان یک معلم زبان باید مطمئن شوید که دانشآموزان همهی لغات و مفاهیم مهم درس شما را متوجه میشوند. خلاصه این که شما باید اطلاعات قابل فهمی را ارائه دهید؛ اما این را چگونه در CLIL میتوان به کار برد زمانی که اساس آن این است که همه چیز باید به زبان مقصد بیان کرد؟ صرف این که باید آنچه میگویید قابل فهم باشد، به این معنا نیست که فوراً به ترجمه متوسل شوید. سه تکنیکی که در ذیل میآوریم، نشان میدهد که بهجای استفاده از زبان مقصد هم میتوانید توسط دانشآموزانتان فهمیده شوید.
1. تکرار
وقتی کلمات و جملات مهم را تکرار میکنید، به دانشآموزان فرصت زیادی برای فهم صحیح تعاریف و موارد استفاده را میدهید. از آنجایی که زبانی که به کارمی برید برای آنها نا آشناست، پس باید آنها را وادار کنید تا با استفاده از کل متن و مهارتهای فکری خود معنای کلمات خاص را حدس بزنند. با استفادهی مکرر از کلمات در متنهای مختلف، به آنها کمک میکنید از حدسهای اولیهای که میزنند، اطمینان حاصل کنند. در یک کلاس آلمانی وقتی موضوع غذاست، باید کلمهی Mund به معنای دهان را در متنهای مختلف برای دانشآموزان تکرار کنید تا واقعاً متوجه شوند که منظور شما دهان است.
2. ایما و اشارههای جالب
اولین تکنیک در آموزش محتوی محور در کلاس های زبان CLIL شامل تعدادی از اجزای شنوایی بود. اکنون به بخش تصویری آموزش زبان جدید میرویم. در اینجا باید از تمام بدن خودتان برای انتقال معانی با تفاوتهای جزئی، استفاده کنید. نباید فقط از دستهایتان استفاده کنید. حتی چشمهای شما هم میتوانند حرف بزنند. تکان دادن سر، نحوهی ایستادن شما و حتی نحوهی تنفس شما، همه به انتقال معنا کمک خواهد کرد. اینطور فکر کنید که اگر شما نمیتوانستید حرف بزنید، درس خود را چگونه ارائه میکردید که آخرین فرد در انتهای کلاس هم متوجه شما شود؟ باید در کارهایی که انجام میدهید حالتی شاد و کاریکاتوری داشته باشید. اگر درس زبان آلمانی در مورد غذاست و شما میخواهید دانشآموزان کلمهی essen به معنای خوردن را یاد بگیرند، بهتراست که دهانتان را خیلی باز کنید و خیلی مشخص بجویید و شکم خودتان را مالش دهید و با چشمهای بسته، طوری غذا را بو کنید، به گونهای که انگار این یک غذای واقعی است که از آشپزخانهی رستوران میشلین آمده است.
در نشان دادن حالات چهرهی خود و حرکاتتان اغراق کنید. این کار نه تنها به انتقال معنا کمک میکند بلکه سبب میشود کلاس علاقه و توجه خود را از دست ندهد. دانشآموزان ترجیح میدهند در کلاسی بنشینند که یک نفر روبروی آنها در حال حرکت و ایما و اشاره است و همیشه چیز جدیدی پیش روی آنها اتفاق میافتد. این کلاس خیلی بیشتر دانشآموزان را جذب میکند تا کلاسی که معلمش پشت یک تریبون ایستاده و به مدت یک ساعت، فقط خودش حرف میزند. به عنوان نمونه برای آنکه بفهمید چقدر در کلاسی که حتی یک کلمه هم نمیتوانند به زبان مقصد صحبت کنند، میتوان اطلاعات قابل فهمی ارائه داد، میتوانید ویدیوی استفان کراشن را که در اینجا گذاشتهایم ببینید.
3. استفاده از کمکهای تصویری و عملی
اما وقتی میخواهید مفهومی را درس بدهید که نمیتوان به طور تأثیرگذاری با ایما و اشاره آن را نشان داد باید چه کار کنیم؟ خیلی ساده است. از تصاویر استفاده کنید. آنچه تصاویر میگویند صحیح است. یک تصویر ارزشش بیش از هزار کلمه است. از تصاویری استفاده کنید که خصوصیات جالبی را نشان میدهند، تصاویری که پر از رنگ و ویژگیهای مرتبط هستند. اگر بتوانید به درستی از کمکهای عملی استفاده کنید، کلاس را به گونهای دربارهی موضوع هدایت کردهاید که به این زودیها آن را فراموش نخواهند کرد. بهعنوان مثال اگر درس دربارهی غذاست، آوردن مواد تشکیل دهندهی غذا و نشان دادن نحوهی برش دادن، خورد کردن و زیرورو کردن مواد، خیلی بهتر از نشان دادن تصاویر است و نیازی به ایما و اشارهی زیاد در مورد مواد تشکیل دهنده و کارها نیست. (شما چطور میتوانید ادای کاهو را در بیاورید یا فرق بین برش دادن و خورد کردن را نشان دهید؟)
حمایت کننده (داربست)
در آموزش محتوی محور در کلاس های زبان CLIL، درست مثل ساختمانسازی در مورد آموزش هم داربست به معنای حمایت کننده است. شما باید به این فکر کنید که چگونه محتوی درسی را با توجه به سطح مهارت هر دانشآموز ارائه دهید. این مقوله راههای مختلفی را پوشش میدهد که یک معلم زبان میتواند در دانشآموزان خود فهم قدرتمندتری از زبان را ایجاد کند. داربست در واقع شمایید که به آرامی دست دانشآموزان خود را میگیرید و با در نظر گرفتن سطح مهارتهای فردی آنها، روشنایی را به آنها نشان میدهید.
4. پیش تدریس لغات
بعضی اوقات بهتر است لغاتی که میخواهید دانشآموزان یاد بگیرند را جدا کنید. بهجای استفاده از این لغات در درس و این که دانشآموزان خودشان معنای آنها را کشف کنند، ممکن است بخواهید به طور مستقیم آن لغات را یاد بدهید و معنای آنها را مشخص کنید. در چنین مواردی، شما باید پیش از درس اصلی، لغات را پیش تدریس کنید. مثلاً اگر در مورد ورزش تدریس میکنید، میتوانید یک جلسه لغات مربوط به ورزش را با توجه به تکنیکهایی که پیشتر در مورد آن صحبت کردیم به صورتی قابل فهم ارائه دهید. پیش تدریس لغات، با ارائه لغات و مفاهیم به صورت تکههایی مدیریت شده، قبل از این که دانشآموزان را واقعاً در درس اصلی قرار دهیم به آنها کمک میکند. در واقع تا حدودی آنها را هوشیار میکنید. با دانستن برخی لغات از پیش، به آنها کمک میکنید که بسیاری از لغات و مفاهیم دیگری را هم که در درس آمده است را متوجه شوند. این یک روش، برد- برد است.
5. درس فرعی زبان
بهجای آنکه بگذارید دانشآموزان خودشان برخی از قواعد گرامر را بفهمند، میتوانید پیشی بگیرید و یک درس فرعی سریع و بی دردسر ارائه کنید. این واقعاً به چه معناست؟ به عنوان مثال، در کلاس زبان اسپانیائی، هنگامی که میخواهید یک جلسهی فوق العاده¬ی داستان گویی داشته باشید، ممکن است یک مسیر فرعی را با بحث دربارهی حروف تعریف la و el طی کنید. بهجای آنکه منتظر شوید دانشآموزان بفهمند که la برای اسامی مؤنث و el برای اسامی مذکر به کار میرود، به طور مستقیم برای آنها اسامی مربوط به جنسیت در زبان اسپانیائی را توضیح میدهید.
میدانم که به شما گفتم از دروس زبانشناسی سنتی پرهیز کنید اما بعضی اوقات لازم است که انجام شود. اینها همه بستگی به کلاس و تک تک دانشآموزان شما دارد. آیا آنها نیاز دارند کمی دست آنها را بگیرید؟ در این صورت مسیر فرعی را طی کنید. از این که در طول کلاس فرعی از زبان مقصد استفاده میکنید، اطمینان حاصل کنید. این به دانشآموزانتان کمک میکند تا روی داستان شما تمرکز کنند و با قواعد گرامری که میتوان خیلی سریع آنها را توضیح داد، گمراه نشوند.
6. ترجمهی مستقیم
ترجمهی مستقیم هم مانند داربست عمل میکند و یک تکنیک صرفهجوئی در زمان است. میدانم که CLIL بهعنوان یک تجربهی کاملاً غوطهور شدن در زبان مقصد، معلمها را به استفاده از زبان مقصد در هدایت کلاس، تشویق میکند، اما در مواردی که احساس میکنید دادن یک ترجمهی مستقیم دانشآموزان را خلاص میکند، حتماً این کار را انجام دهید. البته هنوز برای دانشآموزان خیلی بهتر است که خودشان معنای لغات و مفاهیم را کشف کنند چرا که مغز اطلاعاتی که روی آن کار شده است را بهتر نگاه میدارد، اما اگر فکر میکنید که دادن ترجمهی مستقیم بر این مزیت ارجحیت دارد، آنگاه آن را انجام دهید. به عنوان مثال، در یک کلاس زبان ایتالیائی با محوریت علاقه به هنر، میتوانید یک یادداشت یک صفحهای را برای دانشآموزان خود تهیه کنید که برشی از زندگی و آثار یک نقاش مشهور باشد.
پس از مدتی مطالعه و کلنجار رفتن با متن ایتالیائی با دادن تکلیف نوشتاری به دانشآموزان (مثلاً پرسشنامهی جای خالی را پر کنید) میتوانید موضوع را ارائه دهید. به دنبال این فعالیت، به دانشآموزان یادداشت دیگری میدهید اما این بار به زبان انگلیسی که به آنها اجازه میدهد موضوع را دوره و بررسی کنند و ببینند چقدر از متن ایتالیائی را فهمیده بودند. سپس بگذارید دانشآموزان به فعالیت نوشتاری برگردند و آنچه را که جا گذاشتهاند را تصحیح کنند و با درک قدرتمندتری از موضوع تجهیز شوند. این رفت و برگشت به زبان اصلی و زبان مقصد و کمی ترجمه برای دانشآموزان خیلی مؤثر است. صرف نظر از این که این کار مسلماً بر ارائهی یک فهرست خشک و خالی از لغات و معادل آنها به انگلیسی، غلبه میکند.
فعالیتهای ارتباطی و فعالیتهای تکلیف- محور
در این دو تکنیک آخر، این دانشآموزان هستند که بیشتر حرف میزنند. به آنها فرصتهای زیادی بدهید تا در فعالیتها شرکت کنند و این شانس را داشته باشند که زبان مقصد را تمرین کنند. یک راه این است که به آنها تکالیفی عملی و تکالیف یا بازیهایی ارائه دهید که فقط با استفاده از زبان مقصد تکمیل میشوند. با این کار، آنها حس میکنند که واقعاً به زبان مقصد صحبت میکنند.
7. نشان بده و بگو
این تمرین، یک تمرین سنتی برای کلاس است. چرا که زبان آموز را وادار میکند که هم در موضوع و هم در زبان مشارکت داشته باشد. به عنوان مثال میتوانید از زبان آموز بخواهید که درباره موضوع درس با استفاده از کلمات خودش صحبت کند، البته به زبان مقصد. باید ارائهای با حدود پنج جمله داشته باشد. چیزی که مهم است این است که با این کار به زبان آموزان این اجازه را میدهید که تعامل و انتقال پیام به زبان مقصد را تجربه کنند. تا آنجا که ممکن است در هنگام ارائه توسط زبان آموز، حرف او را قطع نکنید حتی اگر اشتباه گرامری داشته باشد. در عوض بلافاصله بعد از ارائه صحبتهای زبان آموز را نقد و بررسی کنید. با این روش میتوانید بهجای آنکه اعصاب زبان آموز را خرد کنید، اعتماد به نفسش را بالا ببرید. این تمرین به همه اجازه میدهد که بفهمند میتوانند به زبان مقصد صحبت کنند و حتی اگر اشتباهاتی داشته باشند، این پایان جهان نیست. این رویکردی صحیح در CLIL است درست مثل سایر روشهای تدریس و یادگیری.
8. ایفای نقش
در آموزش محتوی محور در کلاس های زبان CLIL میتوانید از دانش آموزان بخواهید که به صورت دوتایی یا گروهی با هم کار کنند و کمی هم نقش بازی کنند. ممکن است در کلاس فرانسه به هنگام آموزش تاریخ از دانش آموزان بخواهید که لحظات مهم تاریخی را اجرا کنند. یک اجرای نقش دو دقیقهای نه تنها کافی است بلکه از کافی هم بیشتر است. این یک تمرین دو منظوره است. هم یک تمرین زبانی است و در عین حال شما را به عنوان معلم از سطح یادگیری زبان آموزان مطلع میکند. با گوش دادن به ارائهها میفهمید که چه بخشهایی از درس نیاز به تقویت دارند و یا کدام زبان آموزان نیاز به حمایت بیشتری دارند. ضمناً این یک روش خوب است برای تشویق زبان آموزان تا از پوسته خود بیرون بیایند. اگر حالت انفرادی تمرین " نشان بده و بگو " برای بعضی از زبان آموزان مشکل باشد، حالت گروهی و دونفره تمرین " ایفای نقش " میتواند زبان آموزان را تشویق کند که حضوری فعال در کلاس داشته باشند.
پس منتظر چه هستید! این تکنیکهای تدریس CLIL را در کلاسهای زبان خود استفاده کنید. اکنون هشت ابزار در اختیار دارید. این ابزار در واقع همراهان شما در آموزش هستند و به اندازه شما مؤثر خواهند بود. امیدواریم هر وقت که میخواهید موضوعاتی را در کلاس زبان تدریس کنید، از آنها استفاده کنید و امیدوارم موفق باشید.