اغلب گفته میشود که انگلیسی یکی از سختترین زبانها برای یادگیری است. با توجه به این حقیقت که ریشهی واژههایی که در زبان انگلیسی استفاده میشوند از زبان لاتین و یونانی قدیم است. البته سایر زبانهای اروپایی هم همینگونه هستند، چه چیزی در زبان انگلیسی هست. آن را تا این حد به دشوار بودن معروف کرده است؟
آیا این زبان واقعاً تا این حد دشوار است؟ چرا یادگیری سخت است. در حالیکه بسیاری از کشورهای دیگر آن را بهعنوان زبان دوم خود انتخاب کردهاند. آن را خیلی بهتر از انگلیسی زبانهایی صحبت میکنند که به زبان دیگری سخن میگویند. شما را رها میکنیم تا خودتان در این باره تصمیم بگیرید...
حتما صفحه آموزش زبان انگلیسی ما را اینجا مطالعه کنید.
مترجم: رؤیا کریمی جنابی
Oxford Royale Academy :نویسند
این در واقع معنایی ندارد!
یکی از دلایلی که انگلیسی بهعنوان زبانی دشوار شناخته شده است این است که این زبان پر از تناقض است. تعداد بیشماری معما در زبان انگلیسی وجود دارد مثل:
- در واژه hamburger (همبرگر) در واقع ham (گوشت خوک) وجود ندارد.
- در واژه pineapple (آناناس) نه pine (درخت کاج) وجود دارد و نه apple (سیب).
- اگر برای گفتن معلمها درس دادند از taught استفاده میکنیم. چرا برای واعظها موعظه کردند از praught استفاده نمیکنیم؟
- اگر یک vegetarian سبزیجات میخورد، یک humanitarian چه میخورد؟
- Overlook و oversee معانی متفاوتی دارند در حالیکه معانی look و see یکسان است.
همانند بومیان زبان انگلیسی ما هم گاهگاهی از فکر به اینکه واقعاً چقدر چیزهایی که میگوییم غیرمنطقی هستند. دست برمیداریم به این دلیل که به آنها عادت کردهایم. جز در مواردیکه با زبان انگلیسی بزرگ شده باشیم، چگونه میتوانیم همه این چیزهای عجیب را یاد بگیریم؟ تعجبی ندارد کسانی که سعی دارند انگلیسی یاد بگیرند دچار سردرگمی شوند. این سردرگمی بیشتر هم خواهد شد.
استثناهایی که برای قوانین وجود دارد
برای اینکه بدانید چرا یادگیری زبان انگلیسی سخت است. این مطلب را مدنظر داشته باشید که یکی از سختترین چیزها در مورد زبان انگلیسی این است که این زبان قوانین زیادی دارد. اما استثناهای زیادی هم برای این قوانین وجود دارد. بنابراین زمانیکه شما فکر میکنید از پس قانونی برآمدهاید. شما با چیزی مواجه میشوید که آن قانون را نقض میکند و چیزی را که گمان میکردید یاد گرفتهاید را در هم میشکند.
یک مثال خوب برای این مطلب: قانونی وجود دارد که بخواهیم با آن هجی کردن کلماتی که به ie و ei ختم میشوند را به خاطر بسپاریم. در این قانون i قبل از e قرار میگیرد مگر در مواردی که بعد از c بیاید. بر این اساس believe و receipt درست است. اما ما با انگلیسی روبرو هستیم به این سادگی نیست که میبینید. در مورد science یا weird یا seize چه باید گفت؟
مثالهای بیشمار دیگری نیز وجود دارد مثل fought که زمان گذشته فعل fight است. در صورتیکه زمان گذشته فعل light، lit است. بنابراین یادگیری انگلیسی فقط یادگیری قوانین آن نیست بلکه شامل یادگیری استثناهای بیشمار آن قوانین هم میشود. تعداد بسیار استثناها اجازه نمیدهد که اصول و قوانین یکسانی را برای واژههای جدید بهکار بریم. به همین دلیل پیشرفت سریع ما را دچار مشکل میکند.
ترتیب کلمات
بومیان زبان انگلیسی بر اساس شم زبانی خود، میدانند که چگونه کلمات را کنار هم بگذارند. اما یاد دادن آن به کسانی که میخواهند زبان انگلیسی را یاد بگیرند، دشوار است. تفاوت بین ترتیب درست و غلط آنقدر نامحسوس است که فقط میتوان گفت، چیزی بهنظر درست میآید.
بهعنوان مثال ما اغلب برای توصیف یک اسم از بیش از یک صفت استفاده میکنیم. اما ترتیب این صفات باید چگونه باشد؟ مثلاً ما an interesting little book نه a little interesting book میگوییم. هر دو از نظر گرامری درست هستند اما فقط اولی درست است.
برای کسانی که زبان یاد میگیرند این موضوع تا حدی میتواند مثل یک کابوس باشد. تفاوت ظریفی را که وجود دارد, به اثبات میرساند. در حقیقت روشهای بهخصوصی برای مواجهه با این بینظمیهای زبان انگلیسی وجود دارد.
تلفظ
گرچه هجی کردن کار خیلی سختی نیست. اما تلفظ، باعث سردرگمی زیادی بین کسانی میشود که میخواهند انگلیسی یاد بگیرند. بعضی از واژهها تعداد صداهای واکهی آنها کم است. تلفظ آنها برای کسانی که به تلفظ انگلیسی عادت ندارند، مثل: strengths سخت است.
از این بیشتر، واژههایی هستند که به چند حرف مشابه ختم میشوند, اما تلفظ آنها یکسان نیست. چرا trough را troff تلفظ میکنیم، rough را ruff تلفظ میکنیم. همچنین bough را bow (بروزن cow) و through را throo تلفظ میکنیم؟ تازه حروف صامت ابتدای کلمه هم داریم.
چرا کلمات زیادی هستند که با k که تلفظ نمیشود، شروع میشوند؟ مثل knife. یا حتی g که مثل gnome تلفظ نمیشود. اگر چنین حروفی نباید تلفظ شوند چرا در ابتدای کلمات قرار میگیرند. فقط برای گیج کردن انگلیسی زبانان و کسانی که میخواهند انگلیسی یاد بگیرند؟
نمیخواهیم به گردشگران نگون بختی بپردازیم که سعی دارند نام شهری مثل Worcester را تلفظ کنند. غمانگیز است که بسیاری از فراگیران زبان باید این تلفظهای گیج کننده را یاد بگیرند. اگر چیزی را اشتباه تلفظ کنید بسیاری از انگلیسیها تلفظ صحیح را به شما یادآوری میکنند. اما تضمینی نیست که همراه با یک خنده زیر لبی نباشد.
تأکید
نحوهی تأکید بر برخی واژهها در جمله میتواند بهطور نامحسوسی معنای جمله را تغییر دهد. این موضوع میتواند کار را پیچیدهتر کند. بهعنوان مثال روشهای متفاوت تأکید بر جملهی زیر را درنظر بگیرید:
I sent him a letter یک جمله ساده است, اما جمله I sent him a letter بر این تأکید دارد. او نامه را فرستاده است و کس دیگری (یا you didn't send it, I did)؛ نفرستاده است. اما جمله I sent him a letter بیانگر این است که من برای او نامه فرستادهام. با این حال مطمئن نیستم که آن را دریافت کرده باشد.
حال جمله I sent him a letter یعنی نامه را برای او فرستادهام نه شخص دیگر (حتی شاید منظورتان این بوده که کس دیگری آن را نخواند). جملهی I sent him a letter به این معناست که شما برای او نامه فرستادهاید نه چیز دیگر. اگر به زبان انگلیسی خو نگرفته باشید تمام این جملهها ممکن است برای شما معنای یکسانی داشته باشند. فقط با مداومت در صحبت کردن به زبان انگلیسی است که میتوانید این نکات ظریف را متوجه شوید.
هم آواها
هنوز گیج هستید؟ اگر تا حالا گیج نشدهاید بعد از این مورد حتماً خواهید شد. زبان انگلیسی مملو از کلمات هم آواست. کلماتی که تلفظ یکسانی دارند اما دیکته یا معنای آنها متفاوت است. قبلاً مقالهای در مورد هم آواها داشتهایم، اما اگر وقت خواندن آن را ندارید در اینجا چند مثال ارائه خواهیم داد:
- A bandage is wound around a wound در این wound اول که به صورت wowned تلفظ میشود. گذشته فعل wind به معنای پیچاندن است. حال آنکه wound دوم که به صورت woond تلفظ میشود به معنای زخم است.
- The door was too close to the table to close در اینجا close اول که با s نرم تلفظ میشود به معنای نزدیک است. در حالیکه دومی با s سخت تلفظ میشود و به معنای بستن است.
- I decided to desert my dessert in the desert در اینجا اولین desert به معنای کنار گذاشتن است. در آن تکیه بر روی هجای دوم است. دومی هم مثل اولی تلفظ میشود, اما به معنای دسر است. سومی به معنای بیابان است و با تأکید بر هجای اول تلفظ میشود.
هم آواهایی در زبان انگلیسی وجود دارند که دارای تا هفت معنای متفاوت هستند. میتوان از این دست course و raise را نام برد. اما بیشتر آنها مثل there، their و they're دو یا سه معنا دارند. هنوز میتوان یک یا دو سطح به پیچیدگی زبان انگلیسی اضافه کرد برای آنها که میخواهند بر این زبان تسلط یابند.
هم معناها را نمیتوان لزوماً جایگزین یکدیگر کرد
با ورق زدن یک فرهنگ کلمات هم معنا میتوانید گروه بیشماری از واژههایی را ببینید که به نظر میرسد معنایشان یکی باشد. ممکن است فکر کنید که میتوان یکی را جایگزین دیگری کرد، اما اشتباه میکنید. حتی واژههایی که به نظر میرسد تعاریفشان در یک محدوده باشد هم تا حدی با هم تفاوت دارند، یا در مواردی به کار میروند که کاملاً با یکدیگر متفاوتند چون کلمات انگلیسی میتوانند معانی متعددی داشته باشند.
شما همیشه نمیتوانید واژههای هم معنا را با هم عوض کنید یعنی نمیتوانید واژهای را بهگونهای به کار برید که کاملاً اشتباه باشد. مثلاً شما برای دیدن تلویزیون از watch استفاده میکنید و برای دیدن فیلم از watch و see استفاده میکنید اما نمیتوانید برای دیدن تلویزیون از see استفاده کنید؛ اما زمانی که به چیزی نگاه میکنید شما watcher نیستید و viewer هستید حتی اگر برای فیلم و تلویزیون از view استفاده نکنید. مثال دیگر ما میتوانیم از کلمه elegant برای ترکیب swan's elegant neck استفاده کنیم اما نمیتوانیم به جای آن کلمات classic یا chic را به کاربریم (در فرهنگ کلمات هم معنا هر دوی آنها هم معنای elegant بودند) چون اینها واژههایی هستند که در مد به کار میروند نه برای پرندگان. اگر در حال یادگیری زبان انگلیسی نبودید لزوماً اینها را نمیدانستید.
اصطلاحات
انگلیسی یکزبان خیلی قدیمی است و در طول قرنها، گفتههای جالبی به آن اضافه شده است که اگر با آنها بزرگ نشده باشید، خیلی برایتان معنادار نیستند. گفتههایی مثل (barking up the wrong tree)، (the straw that broke the camel's back) و (raining cats and dogs) همه اصطلاحاتی هستند که به زبان انگلیسی رنگ میدهند. هرگاه دیدید که هنگام حرف زدن از اصطلاحات انگلیسی استفاده میکنید، خوب است، چون نشان میدهد که به انگلیسی تسلط پیدا کردهاید.
تأثیر زبان انگلیسی قدیمی
گرچه زبان انگلیسی با گذشت زمان تغییر کرده است، اما هنوز تعداد زیادی واژگان قدیمی هستند که ممکن است با آنها مواجه شوید و با خود فکر کنید که چرا یادگیری زبان انگلیسی سخت است (و حتی ممکن است در واژهنامه هم نباشند). Alas (نشاندهنده غم یا ترحم) یکی از رایجترین این واژههاست، اما زبان باستانی که در انجیل به کار رفته است هنوز قابل فهم است مثل thou shalt not kill در ده فرمان.
این جمله در انگلیسی جدید به معنای you will not kill است، اما درده فرمان معمولاً از همین زبان قدیمی استفاده میشود. واژههای منسوخ شدهای مثل apotheracy (کسی که دارو میسازد) و shilling (پول خرد قدیمی انگلیس) در درامهایی که در تلویزیون میبینیم به چشم میخورند. همچنین میتوان کلمات ادبی و شعرهای قدیمی را در فرهنگ رایج مردم مشاهده کنید مثل اثر شکسپیر (to be or not to be) یا اثر برن (my love is like a red, red rose).
گویشهای محلی
تصور ما این است که همهی زبانها دارای گویشهای محلی باشند اما هنگامی که تلفظهای عجیب و غریب و واژگان اضافی خاص بسیاری از گویشهای محلی انگلیس را اضافه میکنیم، در واقع کمکی به مردم بیچارهای نمیکنیم که میخواهند انگلیسی یاد بگیرند. برای ما جنوبیها به اندازه کافی سخت است که بخواهیم حرف مردم گلاسکو را بفهمیم یا حتی برای مردم ادینبورگ هم سخت است که حرف مردم گلاسکو را بفهمند. در تلفظ برخی از واژههای خاص تفاوت زیادی بین شمال و جنوب وجود دارد. مثل واژه bath که شمالیها آن را با a کوتاه و جنوبیها با a بلند تلفظ میکنند. البته هر کشور انگلیسی زبانی هم نحوه انگلیسی حرف زدن خاص خود را دارد مثل امریکا، کانادا، استرالیا، نیوزلند و افریقای جنوبی که همه تلفظهای متمایزی دارند. وقتی زبان مادری شما انگلیسی نیست نحوه حرف زدن شما به معلم انگلیسی شما بستگی دارد که اهل کجا باشد و یا به کشوری که در آن انگلیسی یاد میگیرید هم بستگی دارد.
آیا انگلیسی واقعاً سختترین زبان است؟
همانطور که دیدیم زبان انگلیسی یکزبان چالشی است. آیا هنوز این سوال را دارید که چرا یادگیری زبان انگلیسی سخت است؛ اما این زبان تنها مدعی سختترین زبان دنیا نیست. زبانهای بسیار دشوار دیگر عبارتند از: فنلاندی، روسی، ژاپنی و چینی. مثلاً سیستم نواخت (tone) زبان چینی به دشواری معروف است (اما وقتی به قسمت تأکید که در بالا آمده است نگاه کنیم میبینیم که زبان انگلیسی هم میتواند به همان اندازه سخت باشد). زبان فنلاندی از آن جهت دشوار است که دارای حالات (cases) بسیاری است.
زبان عربی علاوه بر موارد دیگر، به دلیل فرم نوشتاری دشوار است چرا که هر حرف بر اساس اینکه در کدام قسمت واژه قرار دارد چهار شکل دارد. فرم نوشتاری زبان ژاپنی با فرم گفتاری آن متفاوت است. همچنین در زبان ژاپنی سه نظام نوشتاری متفاوت وجود دارد که دو هزار تا سه هزار حرف کانجی (kanji) دارد که باید همهی آنها را حفظ کرد.
انگلیسی در مقایسه با این زبانها به نظر ساده میآید! درنهایت این بستگی به فرد دارد که یادگیری یکزبان خاص برایش دشوار یا ساده باشد. بعضی از افراد یک استعداد طبیعی برای یادگیری زبان دارند و خیلی زود زبان را یاد میگیرند. البته کودکان هم زبانها را خیلی سادهتر از بزرگسالان یاد میگیرند. میزان دشواری یکزبان به میزان شباهت آن به زبان مادری هم بستگی دارد.
اگر ایتالیایی باشید ممکن است زبان فرانسوی را سادهتر یاد بگیرید، چون این زبانها در خیلی موارد ریشه مشترک دارند و الفبای یکسانی دارند. اگر الفبای لاتین را به کار میبرید پس ممکن است در یادگیری زبانهای شرقی مشکل داشته باشید مثل ژاپنی که بر پایه نشانهها است. اگر با زبان انگلیسی خو بگیرید آنقدرها هم مشکل نیست. شاید چون تعداد زیادی از افراد تمایل به یادگیری آن دارند، گفته میشود زبان دشواری است.