
برنامهریزی عصبی کلامی در تدریس زبان انگلیسی
(Neuro linguistic programming in ELT)
شیوههای NLP در تدریس زبان انگلیسی بیش از آن که در تصور ما بگنجد در کنار آموزش زبان بوده است. معلمهایی که عناصر روش تدریس تلقین پذیری (suggestopedia)، آموزش اجتماعی زبان، موزیک، نمایش و زبان بدن را به درسهایشان اضافه کردهاند، هنوز هم مثل بیست سال پیش از NLP استفاده میکنند.
• ریشه NLP
• رابطه NLP با آموزش زبان
• NLP در کلاس درس
• نتیجهگیری
نویسنده: British Council
مترجم: رؤیا کریمی جنابی
ریشه NLP
NLP با ریشهای که در روانشناسی و عصبشناسی دارد، به نحوه کارکرد مغز و چگونگی تربیت مغز برای پیشرفت مربوط میشود. NLP کارکردهای نیمکرههای راست و چپ مغز، روشهای تدریس تصویری، شنیداری و لمسی (visual, auditory, kinaesthetic) و هوشهای چندگانه را در برمیگیرد. NLP همچنین مربوط میشود به سایر حوزههای تحقیق که به شناسایی روشهای تدریس و اهمیتی که خود زبانآموز دارد، میپردازند. NLP و موضوعات مرتبط با آن، ما را دچار شک و تردید میکنند خصوصاً در مورد قابلیت اجرا در کلاس و نحوه ارائه آن به عنوان روشی برای خود اصلاحی. شیوههای NLP در تدریس زبان انگلیسی تحت عنوان روش شبه علمی هم شناخته میشود و به دلیل نبودن مطالعات تجربی مورد انتقاد قرار میگیرد؛ اما برای اینکه این روش در حال حاضر با تمرینات کلاسی هماهنگی دارد هم دلایلی منطقی وجود دارد.
• NLP مربوط میشود به تشخیص الگوها
• NLP بیشتر با فرآیند در ارتباط است تا با محتوا
• NLP برای نحوه برقراری ارتباط با خودمان و دیگران الگو را ارائه میدهد
رابطه NLP با آموزش زبان
این روش برای ما توضیح میدهد که چگونه اطلاعاتی را که از بیرون دریافت میکنیم، پردازش کنیم. NLP بر اساس مطالعات ریچارد بندلر و جان گریندر است که برای اولین بار به اهمیت ارتباط چشمی و حرکات در شناخت حالات احساسی و نحوه تفکر افراد (به جای آن که به این بپردازند که به چه فکر میکنند) پی بردند. در روش NLP اطلاعات از طریق احساسات دریافت میشود. افراد به روشهای مختلفی پیامها را دریافت میکنند که به آنها مدالیته میگویند. شش نوع مدالیته عبارتند از:
• یادآوری تصویری
• ساختارسازی تصویری
• یادآوری شنیداری
• شنیداری دیجیتال
• لمسی
این مدالیته ها مشخصاً آن چیزی را که به آن VAK میگوییم، پایهگذاری میکنند؛ یعنی شناخت زبانآموزان تصویری (visual)، شنیداری (auditory) و حسی (kinaesthetic) و نیاز به استفاده از روشهای تدریس متفاوت در کلاس. هنگامی که چیزی را درک میکنیم به سه روش با آن مواجه میشویم که عبارتند از: حذف، تحریف و تعمیم.
• حذف (deletion)
اطلاعات زیادی وجود دارد که زبانآموز باید آنها را بیاموزد. زبانآموزان برای آن که بتوانند دادهها را مدیریت کنند، برخی از این اطلاعات را حذف میکنند. از نقطه نظر معلمها، ما یاد گرفتهایم که همه چیز زبان جدید را در وهله اول ارائه ندهیم و بهتراست مقدار کمتری را بروز دهیم.
• تحریف (distortion)
زبانآموزان اطلاعات را بهصورتی تغییرمیدهند که قابل فهم و یادگیری باشد. این فرآیند هم منفی است و هم مثبت، منفی از این جهت که باعث اشتباه و برداشت غلط میشود و مثبت از این جهت که برای یادگیری و ایجاد انگیزه مؤثر است.
• تعمیم (generalization)
این یکی از روشهایی است که یاد میگیریم، به این صورت که از اطلاعاتی که یاد گرفتهایم، نتیجهگیری کلی میکنیم. در بدترین حالت این روش ممکن است سبب تعمیم کلی شود و باعث استفاده نابجا از قوانین و نظریاتی شود که هنوز به طور کامل شکل نگرفتهاند.
بنابراین افراد واقعاً آن چیزی را یاد میگیرند که با استفاده از فیلترهای خودشان یاد میگیرند. NLP این فیلترها را تحت عناوین اعتقادات، ارزشها، تصمیمات و خاطرهها که در سطح وسیعتر همان روشی است که افراد اطلاعات را مدیریت میکنند، شناسایی میکند. در NLP این فیلترها الگویی را که از دنیا و رفتارمان داریم، تحت تأثیر قرار میدهند. در آموزش زبان، آنها دامنه وسیعی از روشهای تدریس را توضیح میدهند:
• زبانآموزان بر مبنای اعتقادات و ارزشهای خود تصمیم میگیرند. آنها اغلب در حالت تضاد هستند زیرا تجربیات قبلی آنها با شرایط جدید آموزشی آنها سازگار نیست.
• ارزشها پایه این تصمیم هستند که چه چیز درست و یا غلط است. پایه اینکه زبانآموزآنچه چیزی را میخواهند یا نیاز دارند بدانند و چه چیز را نمیخواهند یا نیاز ندارند که بفهمند. در بعضی از فرهنگهای خاص اعتقاداتی وجود دارد که ایجاد مانع میکند. به این صورت که مثلاً جلوگیری میکنند که زبانآموزان از برخی از روشهای ریسکی که مدرسان به دنبال تقویت آنها هستند، استفاده کنند.
• خاطرات و تصمیمات از پیشگرفته شده اعتقاداتی را به وجود میآورند که رفتار فعلی ما را تحت تأثیر قرار میدهند. زبانآموزان اغلب به روشهایی که قبلاً به کار گرفتهاند رجوع میکنند. آنها به سازگاری نیاز دارند در حالی که این موضوع مورد بحث است که الگوهای یادگیری بزرگسالان صرفاً با روشهای یادگیری قبلی که به فراموشی سپرده شدهاند، جایگزین شدهاند.
NLP همچنین اهمیت ارتباط غیرشفاهی، خصوصاً ارتباط چشمی، حالت بدن، تنفس و حرکات را مشخص میکند. نتیجه مسابقه بین ارتباط شفاهی و غیرشفاهی تساوی است. منظور از تساوی در اینجا میتواند آموزش موازی مفهوم روان بودن در زبان باشد، با این توصیه که ارتباط غیرشفاهی به منظور تولید طبیعی زبان باید همزمان با زبان کاربردی و واجشناسی تدریس شود.
NLP در کلاس درس
مدرسانی که جهت ایجاد انگیزه برای خلاقیت شاگردان خود، از موزیک استفاده میکنند یا از روشهای اجرای نمایش برای ایجاد اعتماد به نفس استفاده میکنند؛ و زبان بدن را به گفتار اضافه میکنند در واقع به نحوی از NLP بهره بردهاند. با این حال مدرسان زبان، به تازگی از فعالیتهای کلاسی که بیشتر و به طور مشخصتری بر مبنای NLP است، استفاده میکنند. بسیاری از این فعالیتها، مهارتها را تقویت میکنند و نوع تغییریافته و ارتقا یافته روشهای کنونی مثل قصهگویی، خیالبافی هدفمند، نمایش و شبیهسازی هستند. بیشترین تأثیر NLP زمانی است که به دنبال کشف رابطه میان زبانآموزان با هم و زبانآموزان با معلمها هستیم و همینطور در موقعیتهایی که کمک میکند محیط آموزشی مثبت و سالمی را خلق کنیم:
• ایجاد رابطه (rapport)
راپورت حالتی است که به هنگام تعامل با افرادی که با آنها احساس راحتی داریم ایجاد میشود و برای ایجاد یک ارتباط معنادار، برقراری راپورت ضروری است. راپورت زمانی برقرار میشود که افرادی که به هم شبیه هستند با هم تعامل دارند. در کلاس، کارهایی که برای آشنایی زبانآموزان با هم صورت میگیرد و همینطور مذاکره مداوم معلم و دانش آموزان سبب برقراری راپورت میشود. تمریناتی که برای ایجاد ارتباط و کارگروهی صورت میگیرد باعث تقویت راپورت میگردد.
• تقلید
یکی از روشهای برقراری یک راپورت مناسب این است که رفتار کسانی را که میخواهید تحت تأثیر خود قرار دهید، تقلید کنید. به راحتی میتوان در کلاس نحوه تقلید حالت صورت و بدن، حرکات و حتی نفس کشیدن را تمرین کرد. برای آن که به ارتباطی طبیعی دست یابیم، نیاز است که جنبههای شفاهی و غیرشفاهی در فعالیتهای ارتباطی با یکدیگر ترکیب شوند. ممکن است از زبانآموزان تقاضا شود که پیش از آن که رفتارهای یکدیگر و یا معلم خود را تقلید کنند، رفتار یکی از شخصیتهای تلویزیونی را تقلید کنند.
• ایجاد حالات مثبت و حمایت
این قسمت مربوط میشود به انگیزه و حفظ رویه مثبت در تدریس. در NLP، حالت مثبتی که از طریق تصویر ذهنی (تصویری که از طریق فرآیند دریافت چیزی بهصورت ذهنی یا فیزیکی به وجود آمده است) ایجاد میشود و این حالت از طریق حالات چهره و حرکات بدن که تکرار میشود، مورد حمایت قرار میگیرد. ممکن است برای ایجاد این حالت از خیالبافی هدفمندی استفاده میشود که از طریق حرکات و صدا ابراز میشود. اغلب برخی از معلمها به طور ناخودآگاه موقعیتهای متفاوتی را در کلاس برای انجام برخی از کارها بر میگزینند. برای انجام کارهایی مثل دادن دستورالعمل، تدریس گرامر و یا داستانگویی. این کار در (ELT :English language teaching) یک نوع حمایت محسوب میشود که از طریق آن زبانآموزان به طور خودکار میفهمند چه چیزی در درس بعدی قراراست اتفاق بیفتد و خود را برای آن آماده میکنند.
حفظ جریان
NLP به خوبی با نظریه جریان جور در میآید، نظریهای که میگوید، آموزش مثل آب جریان مییابد و آموزش خوب زمانی صورت میگیرد که در جریان آن مانعی وجود نداشته باشد. در طراحی درس، این جریان زمانی اتفاق میافتد که بین پیشرفت مهارتها و چالشهای جدید توازن وجود داشته باشد و نیاز به تمرکز و همچنین اهدافی مشخص وجود داشته باشد. یادگیری موفق زمانی صورت میگیرد که زبانآموزان احساس کنند روی آنچه در کلاس اتفاق میافتد تسلط دارند و خجالت نکشند و از یکدیگر و معلم، بازخورد مثبت دریافت کنند. وقتی درسی به خوبی ارائه میشود به نظر میرسد که زمان سریع میگذرد. بایستی میان فعالیتها، علائق، رویه مواجهه با اشتباهات، ایجاد اعتماد به نفس، تعلیم زبانآموزان و آزادی عمل آنها تعادل برقرار باشد. بازیهای رقابتی و گروهی، جوکها، آهنگها و حکایات، فعالیتهای شخصی و اطلاعاتی که خیلی خوب سازماندهی شدهاند همه میتوانند به حفظ جریان کمک کنند.
• همراهی و رهبری
شنونده باید از یک سری فنون آگاهی داشته باشد تا بتواند نقطه نظر گوینده را بهدرستی توضیح دهد (همراهی)، پیش از آن که پیشنهاد جایگزینی را ارائه دهد (رهبری). پذیرش یک استدلال با تقلید شنونده از رفتار گوینده همراه است. فعالیتهایی که شامل گوش دادن بدون پاسخگویی، برنامهریزی و تصمیمگیری برای بالا بردن آگاهی هستند، در این فرآیند مفید است.
• موقعیتیابی ادراکی
موقعیتیابی ادراکی در واقع گسترش روش تقلیدی است که در NLP به منظور حل تعارضات مورد استفاده قرار میگیرد و شامل گروه سومی میشود که بیطرف هستند و در بحث به آنها میانجی گفته میشود. کاربرد ELT در اینجا میتواند در درس خواندن یا قصهگویی باشد، جایی که موقعیتی توسط نویسنده یا گوینده یا یک شخصیت داستانی و یا مشاهده کنندهای بیطرف اشغال میشود.
تمرین مناسب الگوسازی
NLP از ما میخواهد که چیزی را که دیگران به خوبی انجام میدهند، تقلید کنیم. در ELT این مورد بیشتر مربوط میشود به پرورش زبانآموزان خصوصاً زمانی که روشهای یکدیگر را کشف میکنند و یا فنون مطالعه جدید را برمیگزینند. به عنوان مثال هنگام دوره دروس یا آمادگی برای امتحان.
نتیجهگیری
چه شخصی طرفدار NLP باشد و چه نباشد، چیزی که مشخص است این است که NLP و ELT مکمل هم هستند. NLP با مشاهده الگوهای ارتباطی آموخته میشود و ELT با روشی که NLP توصیه میکند، آموخته میشود. روشی که بهترین تمرین برای اصلاح روابط میان فردی و نهایتاً یادگیری است. در NLP چیزی برخلاف روششناسی ELT تحت عنوان روش تدریس به شیوه ارتباطی و نگرشهای انسانی وجود ندارد، با این حال شیوههای NLP در تدریس زبان انگلیسی چیزهای بیشتری دارد که در اختیار این مجموعه منتخب گسترده قرار دهد.