برای سنجش شدت نشانههای اختلال وسواس–بیاختیاری از سیاهه وسواس–بیاختیاری مادزلی (هاجنس و راچمن، 1977) است. همچنین برای سنجش حافظه آیندهنگر از پرسشنامه حافظه آیندهنگر و گذشتهنگر (کرافورد، اسمیت، دلا سالا، لوگی و مایلور، 2003) است. برای سنجش عملکرد حافظه و فرا حافظه از فهرست واژههای خنثی و تهدیدآمیز مربوط به آلودگی و وارسی (برگرفته از آزمون فرا حافظه تونا و دیگران، 2005) استفاده شد.
نتایج آزمون t مستقل نشان دادند حافظه آیندهنگر دو گروه متفاوت است و حافظه آیندهنگر گروه بهنجار رسایی بیشتری دارد. نتایج تحلیل واریانس چند متغیری نیز نشان دادند. فرا حافظه گروه بهنجار در مقایسه با گروه وسواس–بیاختیاری رسایی بیشتری دارد. اما تفاوتی در عملکرد دو گروه مشاهده نشد.
منبع: مجله روانشناسی تحولی روان شناسان ایرانی، پاییز 1393–شماره 41 علمی–پژوهشی /ISC
اختلال وسواس–بیاختیاری، اختلالی ناتوان کننده است که با افکار و تصاویر ناراحت کننده است. رفتارهایی برای کاهش ناراحتی مانند آیینهای تکراری آشکار یا ذهنی شناخته میشود. ویژگی اصلی این اختلال وجود وسواسهای فکری یا عملی مکرر و شدید است که رنج و عذاب قابلملاحظهای برای فرد به بار میآورد. این وسواسهای فکری یا عملی سبب اتلاف وقت میشود.
اختلال قابلملاحظهای در روند معمولی و طبیعی زندگی، کارکرد شغلی، فعالیتهای اجتماعی یا روابط فرد ایجاد میکند. ادبیات پژوهشی نشان میدهد افراد مبتلا به اختلال وسواس–بیاختیاری از نارسایی در برخی از عملکردهای شناختی دارد. مانند توجه، حافظه، کنشهای اجرایی، مهارتهای دیداری–فضایی و همچنین سرعت پردازش اطلاعات رنج میبرند.
حافظه به عنوان یک فرایند به ساز و کارهای پویایی اطلاق میشود. آن با حفظ و بازیابی اطلاعات مربوط به تجربههای گذشته، در ارتباط است. شواهد نشان میدهند بیماران مبتلا به اختلال وسواس–بیاختیاری در اجرای برخی از تکلیفهای مربوط به حافظه عملکرد متفاوتی دارند.
وسواس – بیاختیاری
احتمال یک نارسایی کلی در حافظه این بیماران وجود دارد که اختلال وسواس–بیاختیاری را با کاهش اعتماد به حافظه مرتبط میکند. پژوهشهای پیشین تفاوتهایی را در حافظه آیندهنگر افراد مبتلا به اختلال وسواس–بیاختیاری نشان دادهاند. نارسایی حافظه آیندهنگر در افراد مبتلا به اختلال وسواس–بیاختیاری، تبیینی برای شک و تردیدهای ناخواسته افراد مبتلا به اختلال وسواس–بیاختیاری است. آنها را مجبور به وارسی مجدد میکند.
حافظه آیندهنگر، جنبهای از حافظه است که یادآوری انجام یک عمل با قصد قبلی اشاره دارد. این حافظه بهطور ناگهانی و بر اساس یک محرک خارجی مستقیماً اتفاق نمیافتد. برای مثال ما بهطور آگاهانه و بهطور مرتب در ذهن خود یادآوری میکنیم که با شخصی تماس بگیریم. بدون اینکه درخواست بیرونی برای یادآوری آن وجود داشته باشد.
نارسایی در حافظه آیندهنگر و گذشتهنگر، تمایل برای وارسیهای بیاختیار را ایجاد و حفظ میکند. افراد با وارسیهای بیاختیار، شکست حافظه آیندهنگر را تجربه میکنند. این شکست، اطمینان به حافظه آیندهنگر را از بین میبرد. تردیدهای وسواسی ممکن است بر زندگی گذشته یا آینده متمرکز شوند. تردید وسواس آمیز نسبت گذشته و پیامدهای آنها، دلمشغولی اصلی وی را تشکیل میدهد.
تردید نسبت به آینده نیز فرایند زندگی را دچار اختلال میکند، زیرا توانایی تصمیمگیری را از فرد سلب میکند. بر اساس الگوی اطمینان کاهشیافته به حافظه آیندهنگر کاتلر و گرف باید گفت. اطمینان کم نسبت به حافظه آیندهنگر منجربه تردیدهای مزاحمی نسبت به انجام درست و کامل تکلیف میشود.
عدم اطمینان نسبت به آنچه به یاد میآوریم، سبب وارسیهای بعدی میشود. به عبارت دیگر، اگر فرد به توانایی خود در یادآوری آنچه انجام میدهد اطمینان نداشته باشد. نسبت به درست انجام دادن تکلیفهای دیگر، تردیدهای مزاحمی دارد. در نهایت وارسیهای بیاختیار را راه اندازی میکنند.
عوامل فراشناختی
بسیاری از فعالیتهای شناختی به عوامل فراشناختی وابستهاند. اطلاعاتی که از بازنگری فرا شناختی فراهم میآیند. اغلب به عنوان احساسهایی تجربه میشوند که میتوانند بر رفتار تأثیر بگذارند. دانش فرا شناختی مربوط به حافظه، فرا حافظه نامیده میشود. به معنای دانش درباره حافظه انسان بهطور اعم و به خود حافظه بهطور اخص اطلاق میشود. ابتداییترین مطالعههای علمی فرا حافظه، مطالعههارت است.
هارت با آزمایش دقت احساس دانستن دریافت در برخی مواقع فرد احساس میکند. بعضی چیزهای موجود در حافظه را نمیتواند بازیابی کند اما اگر آنها را ببیند، میتواند تشخیص دهد. جهت بررسی و ارزیابی فرایندهای کنترل حافظه، استفاده از الگوهای آزمایشی فرا حافظه مانند قضاوت احساس دانستن روایی بیشتری دارد.
در پیشینه مطالعهها و بررسیهای کنترل حافظه، توجه بسیار زیادی به قضاوت فرا حافظه شخص در طول انجام تکلیف است. افراد کیفیت یادآوری خود را نسبت به تکلیفی که انجام میدهند، پیشبینی میکنند. در قضاوت احساس دانستن، آزمودنیها احتمال تشخیص و یادآوری قسمتی از اطلاعات فراموششده را تخمین میزنند.
در واقع این پیشبینی در برگیرنده حافظه معنایی و حافظه رویدادی است. تجربه احساس دانستن زمانی رخ میدهد که شخص قادر به بازیابی اطلاعات خاصی نباشد. این احساس نشان دهنده میزان دسترسی حافظه به اطلاعات مورد نظر در بازیابی آینده است.
حمایت دیدگاه شناختی از دسترسی قضاوت احساس
به تازگی دیدگاه شناختی با استفاده از تصویر برداری عصبی از دیدگاه قابلیت دسترسی قضاوت احساس دانستن حمایت کرده است. فعالیت شبکهای از نورونهای گیجگاهی–پیشانی هنگام پیشبینی صحیح احساس دانستن، مشاهده شده است. پیشبینی صحیح احساس دانستن بهطور عمده دربرگیرنده فعالیت قسمت میانی بطنی قشر پیش پیشانی است. فرض بر آن است، اطلاعات مورد نظر از هیپوکامپ و لوب گیجگاهی میانی بازیابی میشود. ناحیه پیش پیشانی هنگام بازیابی، عمل نظارت و کنترل را انجام میدهد.
نقص فرا حافظه، ویژگی کلی در افراد مبتلا به اختلال وسواس–بیاختیاری است. افراد، وارسیهای بیاختیار، تردیدهای مزاحم و ناخواستهای دارند که در انجام درست و مناسب تکلیف با شکست مواجه میشوند. از آنجا که این افراد نگران هستند که اگر در انجام تکلیف اشتباه کنند به خودشان یا دیگران آسیب برسد. اتفاقی رخ دهد، احساس اجبار میکنند تا مطمئن شوند که تکلیف را به درستی انجام دادهاند.
پایه مطالعههای انجام شده، یکی از مشکلات بیماران مبتلا به وسواس وارسی، اطمینان به حافظه است. بیماران مبتلا به وسواس وارسی از یک حالت اطمینان کم نسبت به حافظه خود رنج میبرند. با افزایش احساس مسئولیت، اطمینان به حافظه کاهش مییابد. کاهش اطمینان به حافظه سبب رفتارهای وارسی میشود. همچنین رفتارهای وارسی سبب افزایش عدم اطمینان میشود.
نظریه شناختی وسواس
در نظریه شناختی وسواس، راچمن تکرار وارسی را نتیجه یک ساز و کار خود تداوم بخش میداند. چهار بخش دارد: نخستین بخش، جستجوی ناموفق برای اطمینان از کاهش احتمال آسیب به دیگران و خود است. در دومین بخش، وارسی مکرر، حافظه شخص را برای وارسی مخدوش میکند. از این رو دستیابی به اطمینان را کاهش میدهد بهطوری که فرد هر چه بیشتر وارسی میکند.
اطمینان وی به حافظه برای وارسی مجدد کمتر میشود. سومین بخش، سوگیریهای شناختی است که در آن فرد، احساس میکند. اگر مسئولیت داشته باشد، احتمال وقوع آسیب افزایش مییابد. چهارمین بخش، نوع دیگری از سوگیری شناختی است که در آن با سپری شدن یک چرخه وارسی ایمنی، مسئولیت فرد افزایش مییابد.
مدل شناختی–رفتاری سالکوویسکیس اشاره به افکار مزاحمی مانند آسیب رساندن به خود یا دیگران دارد. افکار وسواسی و ناراحت کننده دیگر را راه اندازی میکنند. فرد برای خنثی کردن این افکار، اعمال بیاختیاری را انجام میدهد. در تائید آنچه گفته شد، مداخلههای آزمایشی که حس مسئولیتپذیری مبتلایان را کاهش میدهد. سبب کاهش رفتارهای بیاختیار نیز شده است.
نظریه درمان شناختی–رفتاری
شافران، رادومسکی، کوهتری و راچمن، پیشرفتهای حاصل در درمان شناختی–رفتاری اختلال وسواس–بیاختیاری را بررسی کردند. آنها بررسی را در حیطه مقایسه حافظه آینده نگر و فرا حافظه افراد بهنجار انجام دادند. مطالعه آنها متمرکز بر درمان وسواس، وارسی بیاختیار و ترس از آلودگی است. این مؤلفان دریافتند که پیشرفتهای اخیر در دانش و درمان این اختلال سبب درمان تعداد بیشتری از مبتلایان شده است.
یکی از مشکلات بیماران مبتلا به وسواس وارسی از یک حالت اطمینان پایین نسبت به حافظه خود رنج میبرند. همچنین, یکی از راهبردهایی که به درمانجویان توصیه میشود، محدود ساختن اطمینان یابی مجدد است. نتایج برخی از پژوهشها در جهت تائید نقص حافظه و نتایج برخی در جهت تائید عدم اطمینان به حافظه است. چنانچه از دیدگاه راچمن استنباط میشود، فرد مبتلا وارسیهای مکرر دارد. در اثر آن، حافظه وی و به خصوص اطمینان به حافظه دچار مشکل میشود.
یعنی در یک چرخه معیوب، از یک سو وارسی انجام میشود تا به عمل خود اطمینان کند. از سوی دیگر کاهش اعتماد به یادآوری عمل خود، تکرار وارسیها را موجب میشود. این موضوع از سوی سالکوویسکیس نیز تأکید شده که فرد مبتلا به اختلال وسواس–بیاختیاری برای کسب اطمینان بیشتر وارسی میکند. اما به انجام وارسی خود و یادآوری آن تردید دارد و همین عامل موجب افزایش وارسیها میشود. ضعف اعتماد به حافظه را فراهم میآورد.
از این رو مبتنی بر دیدگاههای مطرح شده، فرضیههای پژوهش حاضر وجود دارد. فرضیهها عبارتاند از: حافظه آیندهنگر افراد بهنجار در مقایسه با حافظه آیندهنگر افراد مبتلا به اختلال وسواس–بیاختیاری رسایی بیشتری دارد. فرا حافظه افراد بهنجار در مقایسه با افراد مبتلا به اختلال وسواس–بیاختیاری رسایی بیشتری دارد.
روش پژوهش استاندارد
پژوهش حاضر از نوع بنیادی بود که به روش مطالعههای مقایسهای انجام شده است. جامعه پژوهش را کلیه دانشجویان پسر و دختر دانشگاه بینالمللی امام خمینی (ره) و دانشگاه آزاد اسلامی واحد کرج تشکیل میدهند. در نیمسال دوم تحصیلی 92–91 مشغول به تحصیل بودند. نمونه اولیه این پژوهش از بین کلاسهای دایر در دانشکدهها انتخاب و به پرسشنامه مادزلی به صورت گروهی پاسخ دادند. میانگین و انحراف استاندارد وسواس کلی آزمودنیها محاسبه شد.
افرادی که یک انحراف استاندارد بالاتر از میانگین کسب کردند. به عنوان گروه وسواس–بیاختیاری (نمرههای بالاتر از 45/14) بودند. کسانی که یک انحراف استاندارد پایینتر از میانگین (نمرههای پایینتر از 77/4) کسب کردند. به عنوان گروه بهنجار انتخاب شدند.
از میان نتایج گروه وسواس–بیاختیاری، افرادی که در زیر مقیاس وارسی، نمره پنج یا بالاتر گرفته بودند، انتخاب شدند. نمونه نهایی شامل 100 نفر بود که 50 نفر در گروه وسواس–بیاختیاری و 50 نفر در گروه بهنجار قرار داشتند. نمونه نهایی به پرسشنامههای حافظه آیندهنگر و فرا حافظه پاسخ دادند. به منظور گردآوری دادههای پژوهش از ابرازهای زیر استفاده شد.
سیاهه وسواس – بیاختیاری مادزلی
این سیاهه شامل 30 ماده خود گزارش دهی است. آزمودنی به هر ماده بر اساس انتخاب گزینه درست یا نادرست پاسخ میدهد. این سیاهه دارای چهار زیر مقیاس شست و شو، وارسی، کندی–تکرار و تردید–وظیفه شناسی است. این سیاهه دارای اعتبار و روایی مناسبی است. ضریب آلفای کرونباخ و ضریب اعتبار باز آزمایی این سیاهه به ترتیب 93/0 و 84/0 گزارششده است.
تنها زیر مقیاسهای وارسی، شست و شو و نمره وسواس کلی از روایی برخوردار بوده و عاملهای کندی و تردید به تکرار و اعتبار یابی نیاز دارند. این سیاهه میتواند بیماران وسواس را از سایر بیماران مبتلا به اختلال روانی تفکیک کند. در ایران، دادفر ضریب اعتبار کل آزمون را 84/0 و روایی همگرای آن را با مقیاس وسواس–بیاختیار ییل براون 87/0 گزارش کرده است. در این پژوهش، از نسخه ترجمه شده استفاده شد.
پرسشنامه سنجش حافظه آیندهنگر و گذشتهنگر است. این پرسشنامه با 16 ماده دارای چهار زیر مقیاس حافظه آیندهنگر کوتاه مدت و بلند مدت است. همچنین, حافظه گذشتهنگر کوتاه مدت و بلند مدت و یک مقیاس کلی با عنوان حافظه عمومی است که از مجموع مقیاسها به دست میآید. نمرهگذاری این پرسشنامه بر اساس مقیاس لیکرت و به ترتیب از زیاد به کم (1، 2، 3، 4، 5) است.
کراقورد و دیگران اعتبار پرسشنامه را با استفاده از همسانی درونی در مقیاس آیندهنگر، گذشتهنگر و مقیاس کلی در حد قابل قبول گزارش دارد. ضرایب آلفای کرونباخ را برای حافظه گذشتهنگر، آیندهنگر و مقیاس کلی به ترتیب برابر با 80/0، 84/0 و 89/0 گزارش کردهاند.
در این پژوهش از نسخه ترجمه شده و هنجار شده زاهد نژاد، پور شریفی و بابا پور استفاده شده است. مؤلفان ضرایب آلفای کرونباخ برای حافظه گذشتهنگر، آیندهنگر و حافظه عمومی را به ترتیب 77/0، 81/0 و 88/0 گزارش کردهاند.
آزمون فرا حافظه
این آزمون از سه بخش تشکیل شده است. بخش اول، شامل فهرستی از 48 جفت واژه است. جفت واژه خنثی–آلوده و 12 جفت واژه خنثی–وارسی است. برای به حداقل رساندن تأثیر تقدم و تأخر، چهار جفت واژه خنثی–خنثی به فهرست واژهها اضافه شده است. این واژهها در تحلیل آماری محاسبه نمیشوند.
واژهها در برگهای به قطع معمول در سه ستون با فونت 14 نوشتهشده، فاصله میان واژهها و ستونها برابر است. بخش دوم، آزمون نشانه–یادآوری و قضاوت احساس دانستن نام دارد. در این بخش، از هر جفت واژه، واژه نشانه نوشتهشده است و باید واژه همراه آن یادآوری و در کنار آن (مثل عرق ...) نوشته شود.
اگر واژه همراه یادآوری نشود به سوال "اگر واژه جفت شده را به یاد نمیآورید. آیا میتوانید آن را از میان چند گزینه پیدا کنید؟"، بر اساس مقیاس لیکرت شش درجهای پاسخ داده میشود. لازم به ذکر است، ترتیب جفت واژهها در آزمون نشانه–یادآوری متفاوت از بخش اول است.
بخش سوم، آزمون بازشناسی نام دارد. این بخش شامل 48 ماده پنج گزینه انتخاب میشود. مثل عرق - ... الف) غلبه، ب) کلمه، ج) واژه، د) لغت، ه) دلمه یک گزینه، همان واژه همراه است. دو گزینه مترادف یا واژههایی هستند که معنی نزدیکی به واژه همراه دارند. دو گزینه هموزن با واژه همراه هستند.
مراحل ساخت آزمون فرا حافظه
1) تنظیم فهرست واژههای خنثی و تهدیدآمیز:
واژههای خنثی از واژههایی که رادومسکی و راچمن در آزمون حافظه خود استفاده کردهاند. همچنین از واژههایی که به نظر پژوهشگر خنثی بودند، انتخاب شده است. از تعدادی از افراد مبتلا به اختلال وسواس–بیاختیاری (با علامت وارسی و شست و شو) درخواست شد. فهرستی از واژههای تهدیدآمیز (مثل دمپایی، خون، کیف پول و اجاق گاز) بنویسند.
واژهها فهرست شده از سوی افراد مبتلا و برخی از واژههای تهدیدآمیز در آزمون فرا حافظه در پژوهش تونا و دیگران هستند. آنها به عنوانهای تهدیدآمیز تنظیم شد. فهرست واژههای خنثی و تهدیدآمیز به تعدادی از متخصصان داده شد تا نسبت به خنثی و تهدیدآمیز بودن آن اظهار نظر کنند. واژههایی که از نظر اکثر متخصصان تائید شده بود، برگزیده و در فهرست نهایی نوشته شد.
2) طراحی و تنظیم آزمون بازشناسی:
واژههای مترادف یا واژههایی با معنیهای نزدیک و واژههای هموزن با واژههای موردنظر از لغتنامه دهخدا انتخاب شدند. سپس به صورت پنج گزینهای تنظیم و به تعداد زیادی از متخصصان و استادان ادبیات زبان فارسی، برای اظهار نظرها، ویرایش نهایی انجام شد. همچنین, یک نسخه از آزمون آماده شد و آزمون برای چند داوطلب اجرا و مشکلات آن برطرف شد. برای تحلیل دادهها از آزمون t مستقل و تحلیل واریانس چند متغیری استفاده شد.
یافتهها
میانگین افراد بهنجار در متغیر حافظه آیندهنگر برابر با 24/64 و میانگین افراد وسواس–بیاختیاری برابر 34/59 بود. نتایج آزمون لوین جهت بررسی همسانی واریانسها در دو گروه نشان دادند واریانسها در دو گروه همسان است. نتایج آزمون t با مقدار 05/3 و درجه آزادی 98 نشان دادند. تفاوت دو گروه در متغیر حافظه آیندهنگر با اطمینان 99 در صد معنادار است. بنابراین میتوان دریافت حافظه آیندهنگر افراد بهنجار نسبت به افراد مبتلا رسایی بیشتری دارد.
در جدول 1 میانگین و انحراف استاندارد مؤلفههای فرا حافظه به تفکیک گروه درج شده است. برای مقایسه فرا حافظه افراد بهنجار با افراد مبتلا به اختلال وسواس–بیاختیاری از تحلیل واریانس چند متغیری استفاده شده است. برای اجرای تحلیل واریانس چند متغیری مفروضههای زیر رعایت شدند. از آنجا که این آزمون به مقادیر بیربط بسیار حساس است باید مقادیر بیربط از مجموعه دادهها حذف شوند.
در تحلیل چند متغیری حذف دادهها نیز بر نتایج، اثرگذار است. پس از حذف مقادیر بیربط از روش جایگزینی با کمک میانگین گروه عمل شد. 15 آزمودنی خارج و مقدار میانگین، جایگزین مقادیر آزمودنیها شد. مفروضه بعدی، هنجار بودن متغیرهاست که از آزمون آماری کالموگراف اسمیرنیف برای سنجش آن استفاده شد. آزمون باکس مفروضه بعدی است که لازم است به کار گرفته شود و به انحراف از هنجار بودن حساس است.
جدول 1
میانگین و انحراف استاندارد مؤلفههای فرا حافظه به تفکیک گروه |
متغیرها |
گروهها |
M |
SD |
یادآوری |
|
واژههای خنثی |
بهنجار |
0/52 |
0/22 |
|
وسواس-بیاختیاری |
0/59 |
0/25 |
واژههای وارسی |
بهنجار |
0/50 |
0/24 |
|
وسواس-بیاختیاری |
0/60 |
0/26 |
واژههای آلودگی |
بهنجار |
0/55 |
0/28 |
|
وسواس-بیاختیاری |
0/57 |
0/22 |
بازشناسی |
|
واژههای خنثی |
بهنجار |
0/85 |
0/14 |
|
وسواس-بیاختیاری |
0/84 |
0/13 |
واژههای وارسی |
بهنجار |
0/84 |
0/15 |
|
وسواس-بیاختیاری |
0/84 |
0/14 |
واژههای آلودگی |
بهنجار |
0/87 |
0/12 |
|
وسواس-بیاختیاری |
0/73 |
0/12 |
احساس دانستن |
|
واژههای خنثی |
بهنجار |
0/66 |
0/20 |
|
وسواس-بیاختیاری |
0/55 |
0/22 |
واژههای وارسی |
بهنجار |
0/62 |
0/24 |
|
وسواس-بیاختیاری |
0/47 |
0/24 |
واژههای آلودگی |
بهنجار |
0/72 |
0/16 |
|
وسواس-بیاختیاری |
0/46 |
0/23 |
در کلیه سطوح، متغیر وابسته، توزیع دادهها برای گروه بهنجار و وسواس– بیاختیاری، هنجار است. نتیجه آزمون در هر دو گروه تفاوت معناداری بین توزیعهای مشاهده و توزیع نرمال نشان نمیدهد. مفروضه بعدی همگنی ماتریس کوواریانس است، این مفروضه با کمک آزمون باکس بررسی میشود. مقدار معناداری 001/0 نشان دهنده آن است که ماتریسهای کوواریانس با یکدیگر همسان نیستند.
البته هنگامی که حجم نمونهها برابر است نقض این مفروضه تأثیر کمی بر نتایج دارد که میتوان آن را نادیده گرفت. مفروضه دیگری که لازم است برقرار باشد همبستگی درونی یا متقابل متغیرهای وابسته است. این مفروضه با کمک آزمون کرویت بارتلت موردبررسی قرار میگیرد. معنادار بودن نتیجه این آزمون بدین معناست که مجاز به ادامه اجرای تحلیل واریانس چند متغیری و مقایسه دو گروه در این متغیرها خواهیم بود.
بر اساس نتایج و معنادار بودن آمار آزمون، همبستگی مجاز درونی بین متغیرهای وابسته تائید شد. در مفروضه بعدی، ترکیب خطی متغیرهای وابسته تائید شد. مفروضه بعدی، ترکیب خطی متغیرهای وابسته بررسی میشود. نتیجه چهار آزمون موازی نشان میدهد ترکیب خطی متغیرهای وابسته در گروه بهنجار و افراد مبتلا به اختلال وسواس- بیاختیاری متفاوت است.
اثر هر متغیر در جدول 2 منعکس شده است, همانطور که در جدول 2 مشاهده میشود. بین افراد مبتلا به اختلال وسواس–بیاختیاری و افراد بهنجار در بازشناسی واژههای آلودگی، احساس دانستن واژههای خنثی دارد. همچنین دانستن واژههای وارسی و احساس دانستن واژههای آلودگی تفاوت معنادار وجود دارد.
در کلیه موارد، میانگین مشاهده شده در گروه بهنجار بالاتر از گروه وسواس–بیاختیاری است. اما در دو سطح بازشناسی و یادآوری واژههای وارسی هر چند تفاوت مشاهده شده بالاست، از نظر آماری معنادار نیست.
جدول 2
نتایج آزمون تحلیل واریانس چند متغیری برای |
منبع تغییر |
SS |
df |
MS |
F |
یادآوری |
|
خنثی |
گروهها |
0/123 |
1 |
0/123 |
2/091 |
|
خطا |
5/775 |
98 |
0/059 |
|
وارسی |
گروهها |
0/227 |
1 |
0/227 |
3/527 |
|
خطا |
6/296 |
98 |
0/064 |
|
آلودگی |
گروهها |
0/016 |
1 |
0/016 |
0/239 |
|
خطا |
6/414 |
98 |
0/065 |
|
بازشناسی |
|
خنثی |
گروهها |
0/004 |
1 |
0/004 |
0/199 |
|
خطا |
1/953 |
98 |
0/020 |
|
وارسی |
گروهها |
0/00 |
1 |
0/00 |
0/020 |
|
خطا |
2/172 |
98 |
0/022 |
|
آلودگی |
گروهها |
0/501 |
1 |
0/501 |
***34/690 |
|
خطا |
1/416 |
98 |
0/014 |
|
احساس دانستن |
|
خنثی |
گروهها |
0/309 |
1 |
0/309 |
*6/673 |
|
خطا |
0/540 |
98 |
0/046 |
|
وارسی |
گروهها |
0/602 |
1 |
0/602 |
**9/961 |
|
خطا |
5/924 |
98 |
0/060 |
|
آلودگی |
گروهها |
1/682 |
1 |
1/682 |
***42/149 |
|
خطا |
3/911 |
98 |
0/040 |
|
*P<05/0 ** P<01/0 *** P<001/0
بحث
یافتههای پژوهش مقایسه حافظه آینده نگر و فرا حافظه افراد بهنجار، نشان دادند. حافظه آیندهنگر افراد مبتلا به اختلال وسواس–بیاختیاری و بهنجار متفاوت است. با توجه به میانگین حافظه آیندهنگر در دو گروه، میتوان گفت. حافظه آیندهنگر افراد بهنجار رسایی بیشتری نسبت به افراد مبتلا به اختلال وسواس–بیاختیاری دارد. این یافته با نتایج پژوهشهای دیگر که نشان دادهاند.
افراد مبتلا، وارسیهای بیاختیار، تردیدهای مزاحم و ناخواستهای دارند. منجر به شکست در انجام درست تکلیف میشوند، همسو است. نگرانی این افراد در مورد انجام تکلیف اشتباه که پیامد آن آسیب به خودشان یا دیگران است. منجر به احساس اجبار برای وارسی مجدد میشود تا مطمئن شوند که تکلیف را به درستی انجام دادهاند. کاتلر و گرف معتقدند، اطمینان کم نسبت به حافظه آیندهنگر منجر به تردیدهای مزاحم نسبت به انجام درست و کامل تکلیف میشود.
عدم اطمینان نسبت به آنچه به یاد میسپاریم، سبب وارسیهای بعدی میشوند. به عبارت دیگر اگر افراد به توانایی خود در یادآوری آنچه انجام میدهد اطمینان نداشته باشد. نسبت به انجام درست تکلیفهای دیگر تردیدهای مزاحمی دارد که در نهایت وارسیهای بیاختیار را راه اندازی میکنند.
گروه وسواس – بیاختیاری
یافته دیگر این پژوهش نشان داد گروه وسواس–بیاختیاری، در واژههایی که یادآوری نکرده بودند. نمره احساس دانستن کمتری در هر سه سطح واژههای خنثی، وارسی و آلودگی دریافت کرد. یافتههای این پژوهش با نتایج پژوهشهای مک دونالد و دیگران (1997)، رادومسکی و راچمن (1999)، تولین و دیگران (2001) مطابقت دارد. راچمن (2002)، هرمان و دیگران (2005)، محمود علی لو و دیگران (1384) و کشت کار قلانی و دیگران (1392) مطابقت دارد.
بنابراین میتوان دریافت فرا حافظه افراد بهنجار رسایی بیشتری دارد. مبتلایان به اختلال وسواس-بیاختیاری از مشکل و نارسایی فرا حافظه رنج میبرند. راچمن در نظریه شناختی وسواس، مشکل اصلی را در فرایند مقایسه حافظه آینده نگر و فرا حافظه افراد بهنجار بیماران مبتلا میداند. او معتقد است کاهش اطمینان به یادآوری، نقش اصلی را در تبیین این بیماری بر عهده دارد. افراد مبتلا برای کسب اطمینان از فقدان یا کاهش احتمال خطر بهطور مکرر اقدام به وارسی میکنند.
اما این رفتار جست و جوی امنیت از طریق وارسی، اثر معکوس به بار میآورد. رفتار وارسی را در یک چرخه خود تداوم بخش گرفتار میکند. مطالعه نشان میدهند رفتارهای وارسی را در یک چرخه خود تداوم بخش گرفتار میکند.
مطالعه نشان میدهند رفتارهای وارسی سبب افزایش عدم اطمینان میشود، بهطوری که فرد هر چه بیشتر وارسی میکند، اطمینان وی به حافظهاش کمتر میشود. براساس الگوی شناختی وسواس–اختیاری سالکوویسکیس افراد مبتلا، مسئولیتپذیری افراطی دارند. هراس دارند از طریق انجام دادن یا ندادن کارها به خود یا دیگران آسیب برسانند.
نظریه شناختی – رفتاری سالکووسکیس
یافتههای این پژوهش، با فراهم ساختن پشتوانه حمایتی, نظریه شناختی وسواس راچمن و نظریه شناختی–رفتاری سالکووسکیس است. نشان میدهد افراد مبتلا در موقعیتهای با مسئولیتپذیری بالا، برای از بین بردن یا کاهش احتمال آسیب، کسب اطمینان میکنند.
برای مثال، فردی ترس دارد اجاق گاز روشن بماند، آتشسوزی شود و او و خانوادهاش آسیب ببینند. او برای کاهش احتمال خطر اجاق گاز را وارسی میکند. پس از اولین وارسی، از خودش میپرسد آیا اجاق گاز را خاموش کردم؟ و تلاش میکند آنچه وارسی کرده ضعیف است. یعنی کنترل، آگاهی و اطمینان به عملکرد حافظه کم است.
بنابراین فرد در پاسخ به این سوال که آیا اجاق گاز را خاموش کردم یا خیر. او به خودش میگوید اصلاً نمیتوانم به یادآورم که اجاق گاز خاموش است یا خیر. در نتیجه، بار دیگر اجاق گاز را وارسی میکند. وارسیهای پی در پی بر قضاوت احساس دانستن اثر معکوس دارد و کنترل، آگاهی و اطمینان به عملکرد حافظه را کمتر میکند. شک و تردید وی بیشتر و احساس دانستن وی کمتر میشود و این چرخه معیوب تداوم مییابد.
بر اساس یافته دیگر پژوهش، عملکرد دو گروه در تکلیف یادآوری جفتهای متداعی، یکسان و از نظر آماری معنادار نبود. برخی از پژوهشها تفاوتهایی را در میزان حافظه افراد وسواس–بیاختیاری با سایر گروهها نشان دادهاند. با این حال، پژوهشهای دیگر تفاوتی در حافظه افراد وسواس–بیاختیاری و سایر گروهها نشان ندادند. تولین و دیگران با مرور 14 پژوهش صورت گرفته در زمینه نارسایی حافظه بیماران وارسی کننده، شواهد کافی برای تائید این فرضیه نیافتند.
نقص حافظه بیماران وارسی کننده
در ارتباط با این ناهمخوانی میتوان گفت، نقص حافظه مبتلایان به شدتی نیست. نشانگان یاد زدودگی قابلتوجهی ایجاد کند و تفاوتی در عملکرد حافظه دو گروه مشاهده شود. عملکرد ضعیف مبتلایان، در تکلیفهای حافظه، بیشتر مربوط به نبود اطمینان به حافظه بیشتر از نقض حافظه است.
میزان یادآوری جفتهای متداعی دو گروه در واژههای وارسی به معناداری نزدیک است. گروه وسواس–بیاختیاری عملکرد بهتری داشتند. این تفاوت را میتوان با توجه به سوگیری حافظه افراد مبتلا توضیح داد. آزمودنیهای مبتلا، با نشانههای ترس از آلودگی یا وارسی در به یادآوردن موضوعهای مرتبط آلودگی یا وارسی است. به عنوان محرک تهدید کننده قلمداد میشود. افراد مبتلا نسبت به موضوعهای تهدیدآمیز حافظه بهتری دارند.
یافته دیگر این پژوهش نشان میدهد. عملکرد گروه بهنجار در بازشناسی واژههای آلودگی بهتر از گروه وسواس–بیاختیاری و سایر افراد در تکلیف بازشناسی نیافتند. اگر چه در مطالعه تونا و دیگران (2005) در هر سه سطح واژههای خنثی، وارسی و آلودگی تفاوت معنادار مشاهده شد.
این تفاوت را میتوان ناشی از عدم کنترل اثر سقفی در آزمون بازشناسی در پژوهش حاضر دانست. پیشنهاد میشود پژوهشگران علاقمند، با بهرهگیری از نمونههای دیگر، امکان تعمیم پذیری یافتهها را بیشتر فراهم آورند. همچنین متغیرهایی مانند جنس و سن نیز بررسی شود.